موفق مدینى از پدرش و او هم از جدّش نقل نموده:
بَعَثَ إلَىَّ الْماضى [الامام الکاظم علیه‏ السلام] یَوْما فَأَجْلَسَنى لِلْغَداءِ، فَلَمّا جائُوا بِالْمائِدَةِ لَمْ یَکُنْ عَلَیْها بَقْلٌ، فَأَمْسَکَ یَدَهُ، ثُمَّ قالَ لِلْغُلامِ: أَما عَلِمْتَ أَنّى لاآکِلُ عَلى مائِدَةٍ لَیْسَ‏فیها خُضْرَةٌ فَأْتِنى بِالْخُضْرَةِ قالَ: فَذَهَبَ الْغلامُ، فَجاءَ بِالْبَقْلِ، فأَلْقاهُ عَلَى‏الْمائِدَةِ فَمَدَّ یَدَهُ علیه‏ السلام وَ أَکَلَ.

روزى امام کاظم علیه‏ السلام کسى را دنبال من فرستاد، مرا بر سر سفره غذا نشاند، وقتى سفره را آوردند، در آن سبزى نبود، امام علیه‏ السلام دست نگه داشته و به غلام خود فرمودند: آیا نمى‏دانى من سفره‏اى که سبزى نداشته باشد از آن نمى‏خورم، برایم سبزى بیاور. مى‏گوید: غلام برخاست و سبزى را آورده بر سفره نهاد و امام علیه‏ السلام دستش را دراز کرد و شروع به خوردن نمود.
عوالم 21: 206 ح 3